برای به دست آوردن تعریف شادکامی، نخست به تحلیل واژگانی می‌پردازیم و سپس معنای سعادت در اسلام را بررسی می‌کنیم. لغت شناسان با تعبیرها و روش‌های گوناگونی به تعریف واژه «سعد» پرداخته‌اند. برخی مانند خلیل ابن احمد فراهیدی و فیومی، با استفاده از روش تعریف به تضاد، سعادت را «ضد نحوست» دانسته‌اند. برخی نیز مانند طریحی، با استفاده از همین روش، آن را «ضد شقاوت» معرفی کرده اند. برخی مانند ابن منظور، هم از روش پیش گفته استفاده کرده‌اند و هم واژهای مثبت برای تبیین معنای این واژه به کار برده‌اند. وی با استفاده از واژه «من» و همچنین با استفاده از ضد آن (نحوست و شقاوت)، سعادت را به معنای «میمنت و ضد نحوست و شقاوت» تعریف می‌کند.

ابن فارس نیز با استفاده از همین دو روش، به تعریف سعادت پرداخته است، با این تفاوت که در بخش مثبت، علاوه بر من، از واژه‌های «خیر» و «سرور» نیز استفاده کرده است. وی معتقد است که سعادت، ضد نحوست و به معنای خیر و سرور و میمنت (یمن) است. از تعریف وی چنین به دست می‌آید که سعادت، ترکیبی از خیر و سرور و میمنت است. وی معتقد است که به همین دلیل، به یکی از بهترین گیاهان چراگاه، «سعدان» و به ستاره های خوش یمن، «سعد» گفته می‌شود. وی این را معنای اصلی واژه دانسته و معتقد است که پس از این، در معنای تقویت و معاونت (همیاری) نیز به کار رفته است، مانند: ساعد (برای بخشی از دست) و مساعدت (برای معاونت). راغب اصفهانی نیز با همین دو روش، به تعریف این واژه پرداخته با این تفاوت که از «خیر» استفاده نموده و همچنین «معاونت» را نیز در معنای آن دخیل می‌داند. از این رو، سعادت را به معنای همیاری امور الهی با انسان برای رسیدن به خیر دانسته که ضد شقاوت است و به همین جهت، مساعدت، معنای معاونت می‌دهد؛ یعنی معاونت برای کسب آنچه مایه سعادت است و بخشی از دست را نیز بدان جهت ساعد می گویند که در انجام دادن کارها مساعدت می‌کند. لذا به دو بال پرنده نیز «سعدان» می گویند، همان گونه که به آنها «یدان» (دو دست) نیز می گویند.

هر چند ابن منظور و طرحی، به صورت صریح، معاونت را در معنای سعادت دخیل ندانسته‌اند، با این حال، هنگام بررسی معنای واژه‌های «اسعاد و مساعدت» از آن استفاده نموده اند و این لغات را به معنای معاونت دانسته‌اند. همچنین این منظور و فیومی، معتقدند که بخشی از دست را نیز به این جهت ساعد نامیده اند که در انجام دادن کارها معاونت دارد. شاید بر همین اساس است که عرب‌ها، برخی از کارهایی را که مجرای من برای آنها بوده، با مشتقات این واژه نامیده اند که در این صورت، هم من در آن نهفته است و هم معاونت. از این واژگان می توان به موارد زیر اشاره کرد: «سعدان»: برای گیاهی پوشیده از خار که از بهترین چراگاه‌های گوسفندان است. «سواعد»: برای مجرای مخ در استخوان؛ مجرای آب به نهر و دریا؛ راه های خروج آب و مجرای چشمه های آن؛ مجرای خروج شیر؛ مجرای آب به دشت و دریا. «سعید»: برای نهری که مزرعه را آبیاری می‌کند. «سعد»: برای آب غیرمنتظره ای که بدون طلب، به دست آمده.

از آنجا که در برخی از تعاریف، از واژه های ضد سعادت استفاده شده بود، لازم است برای تبیین معنای دقیق سعادت، آنها نیز معنا شوند. یکی از واژه هایی که در برابر سعادت قرار داده شده بود، شقاوت است. ابن منظور، شقاوت را به شدت و سختی، ابن فارس به رنج و سختی - که ضد سهولت و آسانی است ، و راغب به تعب و رنج معنا کرده‌اند. همچنین واژه متضاد دیگر، نحوست است. ابن منظور، نحوست را به معنای سختی و زیان دانسته است. لذا عرب ها برای برخی از چیزها که چنین ویژگی‌هایی دارند، این واژه را به کار می برند، مانند: دود آتش، باد سرد شدید، هوای غبارآلود و مانند این‌ها. همچنین مترجمان و مفسران ایرانی قرآن کریم، برای شقاوت، معادل هایی همچون: بدفرجامی، بدبختی، ناکامی، تلخکامی و ناکامیابی را به کار برده‌اند. از مجموع آنچه گذشت، می توان نتیجه گرفت که چند واژه کلیدی را در معنای سعادت باید در نظر گرفت: «خیر»، «سرور»، «یمن» و «معاونت». با توجه به معنا و جایگاه هر کدام از این کلیدواژه ها می توان گفت که سعادت، به معنای هر چیزی است که ترکیبی از خیر، سرور و یمن را، و یا معاونت در رسیدن به آن را داشته باشد که در برابر شدت و سختی‌های آسیب‌زا و رنج‌آور است.

خیر، عبارت است از: «هر امر مثبت و خوبی که انسان‌ها بدان تمایل دارند». من نیز عبارت است از برکت و معنای اصلی برکت، «پایداری و دوام» است. می‌توان گفت که سعادت، عبارت است از: «هر امر مثبت رغبت آوری که پایدار و سرور آور باشد». بر اساس این تعریف، سعادت، سه پایه اساسی دارد که هر کدام مربوط به یک بعد خاص هستند که در ادامه، به بررسی آنها می پردازیم.

به لحاظ ماهیت: در واقع، از امور خوب و مثبتی است که هیچ شر و بدی ای در آنها نیست و برای انسان‌ها رغبت آور است. هیچ انسانی نیست که سعادت را در شر و بدی بداند. تفاوت موجود در مکتب ها، در تعریف خیر و تعیین مصداق آن است. لذا شناخت خیر، از مسائل مهم در این بحث است. باید دانست که خیر بودن پیش آمدها بر اساس تعریف افراد و مکاتب، تعیین نمی‌شود. خیر بودن و شر بودن هر اتفاقی، واقعیتی است که بر اساس نظام توحیدی توسط خداوند برای هر کدام از آنها تعیین شده است و تنها کار بشر، آن است که باید آنها را شناسایی کند و بر اساس آن، برنامه زندگی و کنشها و واکنش های خود را تنظیم نماید.

 به لحاظ زمان: پایدار و بادوام است، نه لحظه‌ای و مقطعی. مقیاس زمان را نیز باید کل حیات انسان قرار داد. سعادت باید امنیت زمانی داشته باشد. اگر مسئله ای، خوب ارزیابی شود و انسان به دنبال آن برود و آن را نیز به دست آورد، اما پایداری زمانی نداشته باشد، سعادت نخواهد بود. همچنین این نشان می‌دهد که مسئله سعادت را با نوسانات مقطعی زندگی نمی‌توان ارزیابی نمود. شاید کسی در مقطعی از زمان، در خیر و شادی باشد. این فرد، لزوما سعادتمند نیست؛ چون ممکن است در کل زندگی خود، فاقد چنین وضعیتی باشد. از طرفی دیگر، شاید کسی در مقطعی ناراحت باشد و با سختی، دست و پنجه نرم کند. این شخص نیز لزوما انسانی بدبخت نیست؛ چرا که ممکن است در کل زندگی خود به خیر و شادی دست یابد. بنابراین، در ارزیابی سعادت، نمی توان از الگوی ارزیابی مقطعی استفاده نمود؛ بلکه باید الگوی ارزیابی کلان و پایدار را به کار گرفت.

به لحاظ هیجانی: سرورآور و شاد کننده است و موجب خوشحالی فرد می‌گردد، نه غم و حسرت. از آنجا که سعادت با خیر پایدار، سر و کار دارد، حتما به سروری پایدار نیز می‌انجامد. اگر اموری، موجب لذت آنی شوند و انسان را در لحظه حال، شاد و خوشحال کنند، اما وی را به اندوه پایدار آینده دچار سازند، نمی توانند جزئی از سعادت به شمار روند. بنا بر این باید توجه داشت که شادی‌های لحظه‌ای و مقطعی، انسان را نفریبند که نهایتی جز شقاوت و بدبختی نخواهند داشت.

منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص33-29، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394